همسر بهشتی

زن ها فرشته اند...

همسر بهشتی

زن ها فرشته اند...

fereshte.goodwife@gmail.com
کانال ایتا: heavenlywife@

آخرین مطالب

چرا تواضع؟

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


یه دوست عزیز برام یه کامنت گذاشت. خواسته بود جواب رو برای خودش بنویسم. اما احساس کردم حرفش ممکنه سوال خیلی های دیگه هم باشه. یه بهانه ای هم میشه برای زدن حرف هایی که خیلی وقته برای گفتنش تنبلی میکنم. این حرفای اون و حرفای من :)

شما فک میکنید اینکار درستیه؟؟!

باید یه مرد رو به چه قیمتی حفظ کرد؟! از سرتاسر وبلاگتون این مضمون میباره که باید تا حد توان خودت رو در برابر مرد خوار کنی. تا حد توان تو کوچیک بشی. تا حد توان تو باب میل و خواسته ی اون بشی. تا حد توان تو جوری رفتار کنی که خوشایند اون باشه. انگار که مثلا آدم رفته جلو در یک مغازه و دو ساعت گردنش رو خم کرده که "آقا تو رو خدا ! تو رو خدا منو کارگر خودت بدون!" بعد حالا که استخدام شده باید تمام هم و غمش کسب رضایت طرف باشه. همش مراقبت از اینکه نکنه من اونی که میخواد نباشم؟؟! نکنه غرورش بشکنه؟؟؟! نکنه دیگه نخوادم؟؟؟؟!


چرا میگین در شان اون نیست؟! مگر نه اینکه هر دو انسانید؟ مگر نه اینکه تفاوتهاتون فطریه و نه منزلتی؟؟؟! چرا همش باید کوچیک شیم؟؟! چرا باید خودمون رو عزیز کنیم در حالیکه اون باید عزیز بداره؟؟!


چرا انقد باید ما تلاش کنیم برای کسب رضایت اون؟! چرا میگین همش تحت آزمایش اونیم؟؟! مگه اصلا فراتر از یک انسانه؟؟! مگه چقد نسبت به ما حق داره؟؟! حق خدایی؟؟؟؟


نمیگم زندگی آوردگاه جنگه! نمیگم نباید انعطاف داشت. اتفاقا باید نیم من شد ولی در حالیکه طرف هم نیم من بشه! نه اینکه همش دنبال تحقیر خودمون باشیم برای اینکه شااااااااااید مقبول آقا بیفته....

 

عزیز دلم، 

همه ما آدم ها یادگرفتیم که با آدم ها به زبون خودشون حرف بزنیم. اگر با یک انگلیسی زبان، فارسی حرف بزنیم، توقعی نداریم که بفهمه یا جواب بده. همون طور که اگه توقع داشته باشیم هم فایده ای نداره. اون نمی فهمه ما چی میگیم.

ما با نوزادان به زبون خودشون حرف میزنیم، با بچه ها مثل خودشون استدلال میکنیم، پرنده ها رو با روش خودشون تربیت میکنیم و ...

همه موجودات این عالم زبون خاص خودشون رو دارن. اگه زبونشون و کلید رفتار باهاشون رو یادنگیری نمیتونی ارتباط درستی باهاشون برقرار کنی، نمتونی به اهدافت از اون ارتباط برسی، آشفته میشی.

مرد و زن هم با همه شباهت ها و یک نوع بودنشون زبون های متفاوتی دارن. خیلی فرق دارن. زبون مردها، کلیدارتباط با مردها، کاملا فرق میکنه با زن ها. ما اگه میخوایم مردها حرفمون رو بفهمن باید باید باید با زبون خودشون حرف بزنیم. اگرنه، توقع پاسخ و واکنش مناسب داشتن از طرف مقابل، همون قدر اشتباهه که توقع پاسخ مناسب گرفتن از یک خارجی وقتی سوالی رو به زبون فارسی ازش پرسیدی.

توی خونه ما، معمولا وقتی یه چیزمهم یا کار سخت رو از پدرم میخوان، میگن که من بهش بگم. من راضیش کنم. مامانم معتقه از زبون من که باشه قبول میکنه. حرف حرف اونه ولی من میگمش. تجربه هم نشون داده که همیشه این روش موفق بوده. کم شده چیزی بخوام و بگه نه. چرا؟ چون من زبون پدرم رو یاد دارم و بقیه اعضای خونه یادندارن. فقط همین. کلید رسیدن به همه خواسته ها! من نرم صحبت میکنم، حق به جانب حرف نمیزنم، پیشنهاد میدم، امر نمیکنم، بحث نمیکنم، خواهش میکنم، صحبت های طرف رو میشنوم، وسطش نمی پرم... من این کارها رو میکنم و بقیه نمیکنن. همین.

من توی بیشتر پست های این وبلاگ، سعی میکنم زبون مردها رو به شما بگم. شما رو با واژه ها و اصلاحات و کنایه هاش آشنا کنم. دستورزبانش رو یادتون بدم که متفاوته از دستورزبان ما. جمله بندی هاش رو بگم، ریزه کاری هاش.

توی زندگیم همیشه یک مشاهده گر دقیق بودم. رابطه های خوب و بد رو دیدم و تحلیل کردم. خاطره ها رو شنیدم و روش فکر کردم. زن های خوشبخت رو دیدم و دنبال راز شادی شون گشتم، آدم های مومن تحصیل کرده عاقل رو هم دیدم که زندگی های ناراحتی دارن و پر از سوال شدم...

بعد رسیدم به اصل اساسی رفتار با مرد. شاه کلیدش. این رو هم از خودم نگفتم، از روانشناس ها نگرفتم(با اینکه اونا هم، حتی تو کتابای معروف زناشویی خارجی) به همین اشاره میکنن. اون اصل و الفبای زبان مردها رو از احادیث گرفتم. احادیث شاه کلیدهای ارتباط ما با دنیا هستن. دفترچه راهنمای عالم هستن.

توی خیلی از احادیث از ویژگی های مهم زن خوب به اطاعت و احترام و تواضع نسبت به همسرش یادشده. همون اندازه که تا میتونستن مردها رو به محبت تشویق کردند.

حالا فکر کن یک مردی شکایت کنه که چرا اینقدر باید بگم که دوستش دارم؟ همین که باهاش زندگی میکنم، راضی ام، وسائل خونه رو تهیه میکنم یعنی دوستش دارم دیگه. چرا باید بگم؟ چرا زن ها منطقی نیستن که خودشون بفهمن؟

چی بهش میگیم؟ میگیم درست ولی زبون زن زبون محبته. میخواد بشنوه. چندباره بشنوه تا دلش آروم بشه.

حالا اینورش هم هست. زبون مرد، زبون اطاعت و تواضعه. باید از این راه وارد بشی تا حرفت رو بزنی، خواسته ت رو بگی.

درستی حرفت مثل روز هم که روشن باشه، مرد نمیپذیره ش. اگه به زبون خودش نگی. نمی پذیره چون نمی فهمه چی میگی. تو به زبون خودش نگفتی.

اما با همه این حرف ها، اصلا این طور نیست که تو پایین تری یا بی ارزش تری یا هرچی. تو با مردت به مدل خودش رفتار میکنی، همون طور که اون با مدل تو رفتار میکنه.

اینکه میگم به اون کار نداشته باش، به خوب یا بد بودنش، درست یا غلط بودن رفتارش، اشتباه کردن یا نکردنش...ربطی به بالاتر بودن اون نداره. راز هستیه. هر آدمی فقط خودشه و خدای خودش. خدا فقط تو رو میبینه، رفتارهای تو، واکنش های تو... از تو خواسته کاری به خوب یا بد بودن دیگران نداشته باشی، تو همه شرایط، با همه رفتارها، تو خوب باشی، رفتار خودت رو درست کنی. پس اون چی؟ و چرا اون تلاشی نکنه؟ و تا اون درست نشه منم نمیشم و ... این حرف ها مال خودمونه. همین پایین. اون بالا ذره ای ارزش نداره. خدا گفته به بقیه کاری نداشته باش و تو درست رفتار کن. همین.

اما تجربه هام، از رفتار خودم با شوهرم زیاد نوشتم اینجا اما از اون ور نگفتم، با وجود همه این تواضع و احترامی که سعی میکنم نسبت بهش داشته باشم، با اینکه مودبم، منم منم نکردم، قبولش دارم، شوهر ذلیلم یا هرچی... اون طرف هم همه واکنش هاش نسبت به من درست بوده. اینطور نشده که بنشینه تو موضع قدرت و حکم فرمایی کنه. اینطور نبوده که کوچیک ببینه منو. اتفاقا هی بزرگ تر شدم پیش چشمش. عزیزتر شدم.

تو زندگی مون، اون قدری که همسرم تغییر کرده تا شبیه من بشه من نکردم، اونقدری که عوض شده به خاطر من، من نشدم، اونقدری که تلاش میکنه تا راضی و خوشحال باشم، من تلاش نمیکنم، اونقدری که کارهایی رو که  دوست نداره یا قبول نداره، کرده به خاطر من، من نکردم.... اینا رو خودش میگه ها. حرف من نیست.

خب نتیجه چیه؟ چه ضرری داشت این احترام و کوچیک شدن برای من جز عزیزشدن؟

کم نیستن آدم های نزدیک دوروبرم که همیشه درحال جنگیدن بودن. همیشه انگشت اشاره شون سمت طرف مقابل بوده. پس اون چی؟ چرا من؟ کی گفته؟ ... چی شد نتیجه ش؟ اثبات کردن که کمتر نیستن و کوچیک تر نیستن و همه چی مساوی و حقوق زن حقوق زن شیرین شد زندگی شون؟ تلخ تر شد از دیروز. مرد زندگی شد شوهرشون؟ فراری شد از خونه.

کم نیستن همین آدم ها دور و بر من که وقتی می بیننم، آه میکشن که خوش به حالت! چه شوهری!

یه بار به یکی شون گفتم، من اگه یکی از این رفتارهایی که تو با شوهرت ده بار تو روز میکنی، رو داشتم، شوهرم تاحالا طلاقم داده بود.

راست گفتم .

باز هم میگم، رمز عزیزشدن زن پیش شوهرش اینه که مقابلش نرم باشه، مرئوس باشه، متواضع باشه. یکی از قانون های زندگی تو دنیاست. قانون های ارتباط نوع زن و مرده. (کتاب زن کامل از مارابل مورگان رو بخونید) همه تجربه ها هم همینو میگه، خدا هم همینو میخواد. جهاد زندگی زن رو گفته شوهرداری. نگفته جامعه، نگفته دین، نگفته بچه حتی. گفته شوهر. محور زندگی زن میشه شوهرش. و یادموننره همه فایده و خوبی ش هم اول واسه خود زنه. فقط باید اعتماد کنیم به خدا. به قانون های دنیا. باید یادبگیریم قانون های دنیا رو و مطابق باهاشون رفتار کنیم.

کسی بالاتر یا پایین تر نیست. مدل ها فرق میکنه. نقش ها. همین.

۹۵/۰۹/۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
فرشته بانو

اطاعت

تواضع

شوهرداری

نظرات  (۹)

سلام شما چقدر خوب و کامل می نویسین و توضیح میدین. اگه منم سوالی داشته باشم میتونم بپرسم ازتون ؟
پاسخ:
سلام نظر لطفتونه. در خدمتتون هستم. 
 یه حرف خیلی مهم
نمیشه مطالبتون به صورت کتاب در بیاد؟
وجوبش رو احساس نمیکنید؟
من این رو از خوندن این مطلب آخر که گذاشتین میگم
ما چقدر منبع کامل و روون و کاربردی داریم برای روابط بین زن و شوهرها؟ که البته از نوع اسلامیش باشه؟
پاسخ:
والا من چندسال پیش یک کتابی در این موضوع نوشتم که همکاری با موسسه ای بود و در گیر و دار نشر و تامین بودجه موند و فکر نکنم دیگه منتشر بشه. اما بعد که وبلاگ همسر بهشتی رونق گرفت احساس کردم همون چیزیه که میخوام چون ارتباط مستقیم و مستمر با مخاطب دارم و معمولا در نظرات بحث های خیلی خوبی صورت میگیره که برای من هم مفیده و ... بالکل از صرافت کتاب نوشتن افتادم. همین خیلی خوب و موثرتره نظرم. 
۱۶ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۴ پلڪــــ شیشـہ اے
صحبت هاتون چه قدر حس آرامش داشت.
ممنون از شما.
عاقبت تون بخیر ان شاءالله.
پاسخ:
منم ممنونم :)
شما چقدر دیر به دیر میاین:(( 

پاسخ:
خانم حسینی عزیز. فکر میکنم شما اول با این وبلاگ آشنا شدید. واقعیت اینه که وبلاگ اصلی من با همین آدرس در بلاگفاست. الان مدتیه کم کم دارم آرشیو چندساله اون وبلاگ رو به اینجا منتقل میکنم تا بعد از تمام شدنش اینجا بشه وبلاگ اصلی. پست هایی که میخونید جدید نیستند فقط آرشیو اون وبلاگند. پست های جدید رو تا انتقال کامل اونجا میذارم ولی ان شاالله به زودی اینجا میشه وبلاگ اصلی. 
مطالبتون عالیه، نابه،چندین بار تا حالا مطلب تواضع رو خوندم.تا حالا اصلا به خصیصه تواضع دقت نکرده بودم.گوگل سرچ کردم تا شاید مطالب بیشتری درباره تواضع یاد بگیرم.ولی مطلب کاملی پیدا نکردم.اگر کتابی میشناسین ممنونم معرفی کنین .ممنون میشم اگر مفهومش رو خصوصا در برابر شوهر بیشتر توضیح بدین.....ممنونم
پاسخ:
ممنونم معصومه جان. والا منم منبع بیشتری نمیشناسم جز سخنرانی های کلید طلایی آقای پناهیان که خلاصه ش تو همین وبلاگ هست. 
چشم ان شاالله که بتونم بیشتر بنویسم درباره ش. 
۲۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۶ خواننده قدیمی شما
سلام فرشته خانم
من خواننده قدیمی شما هستم، نمیدونم رضوان رو می شناسید یا نه، اما برای استفاده دوستانی که فقط از تلگرام استفاده میکنند، نوشته های ایشون رو کاملا با اسم خودشون و ذکر منبع، گذاشتم توی کانال که انشاالله همه بخونن و استفاده کنند و انشاالله باقیات الصالحات رضوان عزیز باشه، اگه براتون ممکن بود ازتون میخوام لینکش رو بذارید توی کانال تون.... انشاالله خداوند به شما، رضوان عزیز و هر کسی که برای بهبود زندگی ها و وپیشرفت به سمت خدا و رضای خدا تلاش میکنن اجر دنیا و آخرت و خیر کثیر عطا کنه...
                          womanart@   این آدرس کانال تلگرامه


این هم آدرس وب خودشون 

http://womanart.blogfa.com

پاسخ:
سلام خانم. خدا خیرتون بده. ان شاالله خواننده ها از وبلاگ لینک کانال رو پیدا کنن و استفاده کنن. 
سلام فرشته بانو از کانال خوبتون خیلی ممنون
من ی سوال دارم
من یک سال وخورده ای که ازدواج کردم.دردوران مجردیم دختر کم حرف بودم نمیتونم بگم کم حرف ولی پرحرف نبودم,این و همه دوستای دانشگاهیم هم تاییدمیگفتن مثلا میگفتن حرف نمیزنی وقتی هم میزنی مثلا ب جا, اصلا این خصلت زنونه روندارم ,اینکه میگن زنا پرحرفن.....
حالاکه وارد زندگی جدیدشدم,این خصلتم شده معزل برام, توخونواده شوهرم ی ادم کم حرف شناخته شدم,اخه اون دوتا جاریم خیلیییییی پرحرفن......
همسرم هم میگه اصلا دوست ندارم مثل فلانی پرحرف باشی ولی گاهی اوقات از کم حرف زدنم هم شکایت میکنه, مثلا فرض کنید توماشین نشستیم ی مسافت یکی دوساعته شایدمن روهم رفته ده دقیقه صحبت کنم, اصلاحرفی براگفتن ندارم,یعنی میتونم خیلی چیزا بگم ولی قبلش توذهنم میگم خب این وبگم که چی میشه خلاصه نمیدونم چیکارکنم
مخصوصا اگر ازچیزی ناراحت باشم که اصلانمیتونم صحبت کنم....
اگرراهنماییم کنید ممنو ن میشم
پاسخ:
سلام خانم گل. یک سال و خرده ای هست که عقد کردید یا رفتید خونه خودتون؟
اگه یک ساله خونه خودتونین و همسرت همچنان شکایت داره باید کم کم این ویژگی رو در خودت تعدیل کنی. نه اینکه پرحرف بشی ولی حداقل با همسرت که هستی سخت گیری کمتری رو خودت داشته باشی برای گفتن و تعریف کردن. که میدونی اصلا سخت نیست. یکم آسون تر بگیری فقط به خودت. اما تو جمع خانواده همسر مشکلی نیست و هرکسی یه ویژگی داره یکی پرحرفه یکی کم حرف و کم حرف بودن شما در مقابل پرحرف بودن اوناست که به چشم میاد. باهاشون راه بیا و مهربون و پرلبخند باش ولی اگر از چیزی که هستی راضی ای، خودت رو تغییر نده. اما اگر راضی نیستی و خودت هم این ویژگیت رو دوست نداری و چندان اختیاری نیست، اون وقت میتونیم رو ریشه هاش و عواملش بحث کنیم و تعدیلش کنیم. اگه خواستی بهم ایمیل بزن. 
اما اگر یک سال و نیمه که عقد کردین و خونه خودت نرفتی، باید بگم که مردها اون اوایل ذوق و شوق خاصی دارن که به مرور زمان و به خصوص بعد زندگی زیر یک سقف کمرنگ تر میشه. اون وقته که همه از پرحرفی زناشون می نالن و شما خیلی هم محبوب میشی به خاطر این خصوصیت. پس این حس موقتیه و باهاش راه بیا تا اون موقع که میگم. 
البته اگر دیدی همسرت باز هم دوست داره بیشتر صحبت کنی رو خودت کار کن به خاطرش. همسرها اولین و اصلی ترین دوستای هر آدم هستن و آدم باید دوست دل نشینی باشه برای همسرش. 
سلام 
همه ی این حرف ها رو خوندم و میدونم


اما عمل کردنش خیلی سخته

خیلی 
خیلی

پاسخ:
سلام خانوم. 
بله دقیقا. ولی اگه در اثر تکرار عادت بشه آسون میشه
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۱۱ مینا نیرومند
سلام، ببخشید من دچار تضاد شدم بین این پست با پست زن خوب زن بی خیال هست. من هم احساس میکردم باید ناراحتی های کوچک یا حداقل انتظاراتمون از همسرمون رو بهش انتقال بدیم اما از طرفی هم بهتره بی خیالش بشیم چون خیلیهاشون خیلی فایده نداره مخصوصاً در رابطه با خانواده همسر. فقط یک مشکلی پیش میاد اون هم اینکه اگر به ظاهر بی خیال بشیم و در باطن رابطمون خراش برداره اتفاق خوبی نمی افته. من یکم گیج شدم😊
پاسخ:
سلام مینا خانوم. راه حلش اینه که قبل هر چیز با خودت صادق باشی. توقعاتت، علل ناراحتیت، انتظاراتت، حساسیت هات رو بشناسی ... نخوای خیلی بهتر از چیزی که واقعا هستی خودت رو نشون بدی. مثلا وقتی یه رفتار کوچیک همسرت یا یکی از خانواده ش تو رو ناراحت کرد، صادقانه به خودت بگی از این رفتار ناراحت شدم. نه اینکه فکر کنی خجالت بکش مگه بچه دوساله ای که همه ش ناراحت میشی ... وقتی به خاطر یه کادو ناراحت میشی یعنی آدم مادی ای هستی زشته! خلاصه در قدم اول روراست میشیم با خودمون. این یه بخش بزرگی از کار رو انجام میده. اما تو بخش دوم، حالا من با خودم صادق بودم و دیدم یه عالمه چیز کوچیک و بزرگ ناراحتم میکنه. مثلا هربار همسرم میره خرید از بی توجهیش تو انتخاب میوه ها ناراحت میشم، هربار میرم خونه مادرشوهرم از فلان رفتارشون ناراحت میشم ... چقدر از این ها باید انتقال پیدا کنه به همسر؟ این سوال دومه که جوابش مهمه. 
نکته این مرحله اینه که آدم باید بلد باشه چیزهایی که اذیتش میکنه یا ناراحتش میکنه رو دسته بندی کنه. یکبار، یا اگه حل نشد، هرچند وقت یکبار، یه گریزی به اون سرفصل بزنه، اینجا تفاوت زن باسیاست هست که خواسته هاش رو پیگیری میکنه با زن غرغرو. با یه زبون خوب و ملایم که همسرش هم گارد نگیره ... و بعد تموم کنه و بگذره. تاوقتی که احساس کنه مشکل همچنان آزاردهنده ست و اون وقته که ببینه راه حل اینه که دوباره تذکر بده، یا یبار غیرمستقیم مطرحش کنه یا نه اصلا این مشکل حل شدنی نیست، مثلا شوهر من مادر پنجاه ساله ش رو که نمیتونه عوض کنه، پس راه حل اینه که خودم بی خیال بشم. پس تذکرای کوچیک کوچیک دادن، مرتب سر هیز ابراز ناراحتی کردن... اینا خوب نیست. اما چهارتا عامل ناراحت کننده تو یه روز میرن تو چهار دسته، که روزای بعد، جاهای دیگه هم تکرار میشن، بعد آدم هرچند وقت یکبار درباره ناراحتیش از فلان قضیه با همسرش صحبت میکنه. این ایرادی نداره و خوب هم هست. و صرف چیزی نگفتن اصلا هنر نیست چون همون طور که خودت گفتی در باطن رابطه خراش برمیداره


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی