همسر بهشتی

زن ها فرشته اند...

همسر بهشتی

زن ها فرشته اند...

fereshte.goodwife@gmail.com
کانال ایتا: heavenlywife@

آخرین مطالب

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم



بعد مدت ها سلام. نمیدونم میشه که دوباره برگردیم به اون روزهای پست های چند قسمتی و موضوعاتی که شما با نظرات خوبتون تو کامنت ها تکمیلش میکردید و من هنوز چقدر بابت از دست دادنشون از بلاگفا عصبانیم یا نه. ولی به هرحال به امیدخدا سعی میکنم تلاش خودمو بکنم. 

موضوعی هست که خیلی وقته ذهن منو به خودش مشغول کرده و انقدر در خودم و اطراف نشونه هاشو دیدم و حتی تو کامنت ها شما ازش نوشتید که فکر کردم بالاخره با وجود اطلاعات ناقصم باید ازش بنویسم. ان شاالله که با همفکری هم به یک نتیجه خوب برسیم. 

همه حرف اینه که ما حالمون خوب نیست. ما آدم های شاد و راضی ای نیستیم. من در زن های اطرافم کمتر میبینم آدمی رو که واقعا شاد و راضی باشه. همه یه جوری دارن میسازن انگار. همه پر از کینه و غصه و ناراحتین. ذهن خیلی هامون شده مثل یک موتور که خیلی وقته بدون اجازه ما کار میکنه. انگار یکی روشنش کرده و رفته. کنترلش دست ما نیست. ناراحتیا و اتفاقات و حرفا و ماجراها همین طور توش مرور میشن. نمیتونیم از دستشون خلاص بشیم. فکرها تمومی ندارن. حرص خوردن ها. انگار دنیا سر ناسازگاری با ما برداشته. خونه مونو مرتب میکنیم، غذا میپزیم، مهمونی میریم، مهمونی میدیم... ولی ته تهش ما حالمون خوب نیست. 

نمیدونم چند نفر از شما این مشکل رو دارید. تو نمونه های واقعی اطراف من که زیاده. آدم های دنیا مجازی رو نمیدوم. ولی خودم یه وقتی رسید که به خودم نگاه کردم دیدم چندساله که نشونه های افسردگی دارم. نشونه های کمرنگی که آدم معمولا جدی نمیگیردشون. فقط بعد یه زمان طولانی وقتی مثلا خودت رو با پنج سال پیشت مقایسه میکنی میبینی انگار اصلا یک آدم دیگه شدی. دیگه نمیتونی آدم ها رو دوست داشته باشی. پر از توقع و ناراحتی ای از همه شون. خسته ای از همه چیز معمولا شاد نیستی. یک زن شاد خوشحال راضی که همه چیز دنیا رو قشنگ میبینه و پر از انرژیه نیستی. 

خب من این مشاهده رو در خودم کردم و جدی گرفتمش. خیلی بهش فکر کردم. خیلی دنبال درست کردنش رفتم. حالا دوست دارم درباره دلایلش و راه حلاش با هم صحبت کنیم.

( من بیست و یک سالگی ازدواج کردم و تو مجردی این حالت رو تجربه نکردم ولی تا دلتون بخواد توی زن ها و مامان های اطرافم نمونه ش رو دیدم. شما مجردها یه راهنمایی بدین که شما هم این حالت رو دارید یا بیشتر مخصوص متاهل هاست. ) 

من پنج تا دلیل عمده پیدا کردم که این مشکل رو تو خانم ها بوجود میاره یا تشدید میکنه. خیلی خیلی ممنون میشم اگر درباره هرکدوم اطلاعات یا تجربه مشابهی دارید تو کامنت ها بحث رو کامل کنید. 

۱) دلیل جسمی

۲) دلیل روانی

۳) دلیل اجتماعی

۴) دلیل فلسفی

۵) دلیل معنوی



اما دلیل اول: دلیل جسمی:

من به شخصه در دوران بارداری اصلا روحیه خوبی نداشتم. به شدت حساس و کسل و پرغصه بودم. این حالت ها بعد زایمانم به مراتب بدتر شد، و من که هیچ وقت این اصطلاح (افسردگی بعد زایمان) رو جدی نگرفته بودم تازه باهاش آشنا شدم. حساس، زودرنج، کلافه، آماده برای گریه کردن با ذهنی که انگار تواناییش رو برای بی خیال شدن از دست داده بود. یک حرف، یک رفتار از آدم های اطراف حتی یه اشتباه کوچیک خودم صدها بار توی ذهنم پلی میشد و دوباره از اول و دوباره از اول... و هربار همون اندازه غصه دارم میکرد. انگار توانایی کنترل مغز و فکرم دیگه دست خودم نبود. اوضاع وقتی بدتر شد که ده روز و یک ماه و دوماه گذشت و من دیدم همچنان چیزی عوض نشده. انگار دیگه قرار نبود درست بشم.  یادمه تو ماه اول تولد دخترم یکبار یکی از فامیلای دور که برای دیدن دخترم اومده بود بهم گفت شما خیلی روحیه ت خوبه! من تو شرایط تو که بودم روزی دوبار گریه میکردم! اونوقت شاید برای اولین بار بود من فهمیدم رفتارهام عجیب نیست. بعد کم کم مامانای دیگه رو دیدم و سر صحبت باز شد و دیدم چقدر همه مثل همیم. همه چیز زندگیمون به ظاهر سر جای خودش بود، در بهترین حالت بود ولی ما اصلا خوب نبودیم. از ناراحتی شب تا صبح خوابمون نمی برد، به خاطر ناراحتیا یا دلخوری هایی که خودمون میدونستیم چقدر بیخودن ولی نمیتونستیم کاریشون بکنیم نمیتونستیم بی خیالشون بشیم! و نکته جالب تر این بود که جز خودمون هیچ کس درکمون نمیکرد. هیچ کس این حالمون رو جدی نمیگرفت. 

همون موقع بود که من شروع کردم به هشدار دادن به آدمای باردار اطرافم. اولین قدم برای حل یک مشکل آگاهی ازشه و اینکه به رسمیت بشناسیش. اینکه بدونی در آینده نزدیک این اتفاق ممکنه برای تو بیفته یا از همین حالا نشونه هاش پیدا شده باشه و اصلا هم چیز عجیب و غیرطبیعی ای نیست و تو کاملا حق داری و نرمال رفتار میکنی، قدم اول در درمان و حل این مشکله. تااینکه مدام خودت رو غیرعادی یا مقصربدونی و بخوای با چیزی که در اختیارت نیست مبارزه کنی یا سرکوبش کنی. حتی یه وقتایی از طریق دوستام به ماماناشون یا همسراشون پیغام میفرستادم که برای این حالتا آماده شون کنم. مرحله بعد دنبال علت گشتن بود. من به چندتا نکته رسیدم که امیدوارم شما اگه اطلاعاتی دارید بیشتر راهنماییم کنین. 

پزشکی مدرن معتقده اتفاقاتی مثل بارداری یا ایمان یا حتی در غیر این موارد مسایل دیگه ای ممکنه وضعیت هورمونی بدن زن ها رو به هم بریزه. مثل دوران قبل عادت ماهیانه. هورمون ها مستقیما با روان آدم در ارتباطن و شادی و غم و افسردگی و ... رو باعث میشن. به علاوه کمبود یه سری ویتامین های خاص که معمولا ما خانم ها در این مورد کمبود داریم باعث بروزهای خلقی میشه. نمونه واضحش ویتامین دی هست. که اغلب به شدت کمبودش رو داریم و ثابت شده مستقیم با افسردگی در ارتباطه. یه راه خوب خیلی خوب اینه که یه چکاب ساده بدیم آهن و روی و ویتامین دی و کلسیم... و بعد با یک پزشک زنان مشورت کنیم. من چون میدونستم کمبود ویتامین دی دارم وقتی تصمیم گرفتم حال خودم رو خوب کنم بلند شدم رفتم داروخانه و برای خودم یک بسته قرص ویتامین دی خریدم و وقتی تموم میشه بدون اینکه نیاز به تذکر و پیگیری کسی باشه سریع میرم و دوباره میخرم. مشکل خودم رو جدی گرفتم! 

خب این رویکرد طب مدرن بود که من در حدی که گفتم ازش اطلاع دارم. اما طب سنتی و اسلامی. اینجا بود که من بیشتر جواب هام رو پیدا کردم. نشونه های غلبه سودا رو خوندم و انگار یکی حال و روحیات منو نوشته باشه به طرز عجیبی دیدم بیشترش رو دارم. از اون طرف فهمیدم طب سنتی معتقده زایمان عملیه که بدن رو به شدت سرد میکنه و اگه به شکل سزارین باشه که این سردی خیلی خیلی شدیدتره. قضیه خیلی ساده شد: تعادل مزاجی من به هم خورده بود. آسون ترین راه حلش این بود که چیزهای گرم زیاد بخورم مثل اینکه رفتم سوپر و یک بسته دمنوش نعنای گلستان خریدم و همه خوراکی های گرم دیگه. و ازون طرف غذاهای سرد نخورم و کمتر بخورم. ولی راه حل جدی ترش نسخه هایی هست که طبیب های طب سنتی یا اسلامی دارن من خودم در این زمینه به مباحث آیت الله تبریزیان مراجعه میکنم. 

پس تا اینجا چی شد؟ یه چکاب ساده... یه سرچ درباره نشونه های غلبه سوا یا صفرا یا بلغم یا دم... 


این از دلیل جسمی تا جایی که من میدونستم. اگه نشونه هاش رو نداشتید برید سر دلایل بعدی که گستره بیشتری رو دربرمیگیره. ان شاالله فردا بقیه ش رو مینویسم. 


فرشته بانو
۲۵ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۸ نظر